طنز ، جوک و حکایت
توپ قلقلی
یه توپ دارم قلقلیه
سوراخ سوراخ و گِلیه
می زنم زمین می ره تو زیرزمین
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپو نداشتم
از آشغالی برداشتم!
بابا به من کتک زد
یه مشت و یک لگد زد!
جوک
*** اولی : راستی نتیجه ی امتحان رانندگی ات چی شد؟ دومی : هنوز معلوم نیست! اولی : چرا؟ دومی : چون افسری که از من امتحان گرفته هنوز به هوش نیامده!
*** جاسم می خواد حال یه بچه رو بگیره می ره بهش می گه تو دیروز چت بود؟ بچه می گه هیچی تو فکر کارهای خودم بودم. جاسم می گه امروز چته؟ بچه می گه : هیچی تو فکر کارهای خودمم. جاسم یه پس گردنی می زنه بهش و می گه : نبینم فردا چت بشه؟
*** پیرزن : آقای دکتر مشکل من اینه که بچه ام خاک بازی می کنه.
دکتر : خب این که مشکلی نیست همه ی بچه ها خاک بازی می کنند.
پیرزن : آخه من که ناراحت نمی شم ، زنش ناراحت می شه!
*** غضنفر همراه عده ای برای دفن کردن یک جنازه رفته بودند که وسط راه مرده زنده می شه و همه پا به فرار می گذارند. غضنفر فوراً با یک بیل می کوبه تو سر جنازه و اونو می کشه. بعد به جمعیت می گه : فرار نکنید کشتمش!!!
*** غضنفر همراه زنش می ره خارج از شهر برای تفریح. خلاصه بین راه غضنفر می گه همین وسط جاده می شینیم. هرچی زنش می گه بریم کنار اون درخته جا بندازیم فایده ای نداره. بعد از مدتی تریلی ای با سرعت به اونها نزدیک می شه . راننده اش ترمز می گیره و محکم می زنه به درخت کنار جاده. غضنفر خوشحال و خندان می گه : خانم جان دیدی گفتم وسط جاده امن تره؟ اگه رفته بودیم کنار اون درخته الان تریلی ما رو له کرده بود!!!